همه برای فداغ؛ فداغ برای همه…
ماه ها انتظار اهالی به پایان رسید و اینک در آستانه فصلی نو در جهت توسعه و پیشرفت زادگاه مان فداغ هستیم.
اکنون که به فضل الهی شاهد به ثمر رسیدن اراده جمعی اهالی فرهیخته فداغ هستیم، جا دارد یادی کنیم از تلاش ها و فعالیت های مدون و مستمر جوانان و بزرگان اندیشه ورز و مطالبه گر صدای فداغ…
شناسایی افراد کارامد، معرفی آنها از طریق نظرسنجی های متعدد، مشورت با معتمدین شهر، تشویق به ثبت نام آنها، پیگیری برنامه ها و طرح های اجرایی شان و در آخر تلاش برای ایجاد رقابتی پرشور و سالم در جهت حضور حداکثری اهالی؛ گوشه ای از زحمات افرادی بود که خالصانه برای ابادانی فداغ مان گام برداشتند. بی شک استفاده از ظرفیت رسانه ای اهل قلم بالاخص زحمات مدیریت سایت رسمی فداغ نیوز بسیار حائز اهمیت و قابل تقدیر است.
جا دارد نکاتی را جهت روشن شدن راه و مسیر اینده عزیزان در *صدای فداغ* به اطلاع اهالی شریف مان برسانیم:
اول: تقدیر از حضور در صحنه توسط مردمی که بدرستی حساسیت موضوع را درک کردند و لبیک گفتند…
بی شک پیروز این انتخابات، مردمی بودند که با رای خود، باری بس سنگین را بر دوش شما منتخبین مدعی خدمت نهادند. این مردم، لایق «خدمتِ شفاف»، «مجاهدتِ خالصانه» و «سختکوشی مصاعف» شما هستند.
دوم: تبریک بابت کسبِ رأیِ اعتمادِ مردمِ شریفِ دیار فداغ.
سوم: با قدردانی از این ملت باوفا و گرانقدر، از همین ابتدا، مطالبه میکنیم:
پایبندی کامل به وظائفی که این مردم با رأی محکم خود، برعهده شما سپرده اند.
همه اهالی فداغ باید در جهت توسعه همه جانبه شهرمان تلاش کنند. همه و همه خود را وقف پیشرفت و ترقی این دیار کنند؛ هیچ کس از هیچ حزب و جناحی نباید در برابر مسائل و مشکلات فداغ بی تفاوت باشد.
از طرفی منتخبین این ملت باید بدانند فداغ متعلق به همه فداغی هاست… هر امتیاز و اقدامی صورت پذیرد باید در جهت منافع همه اهالی باشد. خودی و غیر خودی در قاموس فکری هیچ کس راه نیابد…
به گونه ای منصفانه و عادلانه اقدام شود که در پایان هر دوره شاهد تحقق شعار زیبای *«همه برای فداغ و فداغ برای همه»* باشیم انشالله
پایان مطلبم را اختصاص میدهم به دو بیت زیبا از شاعر گرانقدر دیارمان فداغ، استاد محسن خجسته که الحق و الانصاف بلاغت و کمال را در این موضوع به خوبی نشان دادند:
«ای که چون دی واجبن بوکنِم ته خدمت بچ گری»
«ای که واجب حرمتت، سی کل مون اوتکو مادری»
«شهر مظلومم فداغ، اَعْما علاج دردتم»
«تَن دَف دردیش نیو بمِ چَش وَ دست دیگری»
✍🏻: فاضل نریمانی
اول تیر ماه هزار و چهارصد